۷۱ مطلب با موضوع «بازتاب :: یادداشت ها» ثبت شده است

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۴ ق.ظ
اندر افتضاحات خانواده هاشمی/جنگ آل اکبر!

اندر افتضاحات خانواده هاشمی/جنگ آل اکبر!

دیدار فائزه دختر خلف هاشمی رفسنجانی با یکی از رهبران بهاییت بیشتر از آن که برای کشور و نظام جمهوری اسلامی مضر باشد، پدرش را با خاک یکسان کرد.

بعد از اتفاقات انتخابات ۷ اسفند و پیروزی قاطع هاشمی در تهران، رسانه های زنجیری جریان اصلاح طلب از همان روز فرصت را مغتنم شمردند و سعی در ایجاد جو روانی برای نشاندن هاشمی بر کرسی ریاست مجلس خبرگان را داشتند؛اما در اقدامی کاملاً عجیب، هاشمی کوچک چنان ضربه ای به هاشمی بزرگ زد که شاید هیچ کس در روی زمین توانایی اش را نداشت. از پای درآوردن هاشمی رفسنجانی آن هم بدین شکل و بدون کوچکترین هزینه ای در مخیله کسی نمی گنجید.

فائزه که سابقه های متفاوتی در بی اعتبار کردن پدر خود دارد، این بار با ضربه ای مهلک شرایط سختی را برای هاشمی بزرگ ایجاد کرده است که حتی این موضوع می تواند به پایان حیات سیاسی هاشمی پدر نیز منجر شود. آغوش باز فائزه هاشمی رفسنجانی به روی بهائیت باعث بسته شدن آغوش های زیادی به روی پدر شد و اندک اعتبار پدر کهن سالش به باد هوا رفت.

پر واضح است که هدف هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان تنها بدست آوردن ۳۰ درصد نمایندگان بود که بتواند به عنوان شخصی تأثیرگذار در معادلات دوستان قدیمی اش قرار گیرد؛ اما با خرابکاری عظیم فائزه، فاصله دوستان انقلابی و قدیمی با پدر بیشتر شد که هیچ، اغلب آن دوستانی هم که در لیست هاشمی بودند، امروز ابراز ارادتی به او نمی کنند و این بدین معنی است که هاشمی تمام بازی را در خبرگان باخته است.

مسلماً این موضوع نیز از دید شیخ پر حاشیه انقلاب پنهان نمانده است و باید به همین دلیل باشد که عدم کاندیداتوری برای ریاست خبرگان را اعلام کرده است؛ اما زهی خیال باطل! که این فرار رو به جلو نیز مؤثر نخواهد شد و امروز هاشمی را باید در قعر شاخص های محبوبیت برای سران و مردم جست و جو کرد.

این نکته قابل تأمل است که در چنین شرایطی قاعدتاً روحانی نیز از تابعیت گذشته خود کاسته و در این سال آخر ریاست جمهوری اش به دنبال دولت مستقل خود خواهد رفت. اقدام فائزه سایه هاشمی را از سر روحانی کشید و این پیام آوردنده این است که دیگر روحانی بنا بر تصمیمات خودش عمل می کند نه نظرات باب میل حاج آقا.

با توجه به محتمل بودن عدم رأی آوری روحانی در انتخابات ۹۶، این موضوع را می توان لحظه سقوط هاشمی را به ته دره متصور شد؛ به تعبیری فائزه پیش از حضرت عزراییل حیات دنیوی پدرش را گرفته است. وحشتناک ترین قسمت داستان آنجایی ست که هاشمی به جهت بقا به زیر پرچم خاتمی پناه ببرد که این را نیز می توان به عذاب دوران برزخ تعبیر کرد.

انتشار در خبرگزاری دانشجو

۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۲۴ ۰ نظر

مقام والای پدر

بدون شک ارزش و جایگاه پدر بر هیچ انسان فرهیخته ای بر روی کره خاکی پوشیده نیست. پدر با هر رنگ، زبان و اخلاق همان پدر است. او نوید امنیت را به خانواده می دهد و حضورش موجبات آرامش را فراهم می کند و از همه مهمتر رهبری است که به بهترین شکل فضای ارتقا و پیشرفت را ایجاد و اعضای خانه را بدان سوق می دهد. درخت تنومند انقلاب اسلامی مدیون تمام پدرانی است که سخت کوشی و دفاع و مقابله با تهاجمات خارجی را به فرزندانشان آموزش داده اند. فرقی نمی کند که تهاجم به خانواده باشد یا به میهن اسلامی مان. روز پدر نیز تنها بهانه ای است به جهت پاسداشت این مقام والا، که بدون شک ارزش و جایگاه پدر بر هیچ انسان فرهیخته ای بر روی کره خاکی پوشیده نیست.

این مقام والا درجه بندی هایی دارد، پدر من ایثارگر است و در راه انقلاب و حفظ ارزش های نظام مقدس، علی وار جان فشانی کرده است، این موجب مسرت است که چنین پدری را دارم. مسلما هر کسی چنین لیاقتی را ندارد.

من رهرو راهش خواهم بود ...

به لطف جمهوری اسلامی پدران این چنینی کم نیستند. از صمیم قلب روز پدر را به حاج عبدالعلی رشید، حضرت امام خامنه ای و تمامی پدران شهید، ایثارگر و زحمت کش تبریک عرض می کنم...

حضرت پدر

( نفر سمت چپ)

توضیح تصویر: شمال آبشاری در علی آباد کتول - مرداد 94

۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۷ ۰ نظر

اصلاحات فلج شده!

در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات و فارغ از اینکه کدام گروه اکثریت کرسی ها را در اختیار خواهد داشت (البته که در دور اول اصولگرایان پیشتاز بوده ­اند)، پر واضح است که تنها دو گزینه استحقاق یا به تعبیری مدعی نشستن بر روی صندلی سبز ریاست مجلس هستند.

محمد رضا عارف، گزینه جدی اصلاح طلبان جهت بالا نشینی در مجلس است. همان کسی که در انتخابات 92 پیش از تحمل شکست، از معرکه گریخت و فرار را بر قرار ترجیح داد. عارف، معاون اولی خاتمی را در کارنامه دارد، وی را می­ توان روزنه امیدی برای حضور مجدد خاتمی منزوی به عرصه سیاسی کشور و همینطور بازوی اجرایی او دانست.

برخلاف افکار عمومی که اصولگرایان را شکست­ خورده­ سال 92 می­ دانند، اما عارف بزرگترین بازنده 24 خرداد بوده ­است. البته باید گفت که روحانی نقشی در این باخت نداشته؛ بلکه این هاشمی رفسنجانی بوده است که استثناء فرد متشخص اصلاح طلب را از گود بازی اخراج کرد.

با استناد به سخنان گوهربار هاشمی مبنی بر رأی 3درصدی روحانی قبل از حمایت او، بسیار روشن است که عارف نه تنها به دلیل آراء کم یا ائتلاف با روحانی بلکه به دلیل عدم حمایت هاشمی رفسنجانی و قبیله هاشمی(کارگزارانی­ ها) مجبور به ترک میدان شد. جریان اصلاح طلب مصلحت دید در جهت حفظ عارف در پارکینگ سیاسی کشور این خفت را تحمل و بار سنگین این شکست را به دوش بکشد، چرا که او کلید پنجره­ ای است که هوای تازه را به آنها می­ رساند.

هاشمی در این مدت نشان داده که برای رضای خدا موش نمی گیرد! او از برند و نام اصلاحات و ابزارهای ارتباط جمعی آن­ها جهت افزایش قدرت خود استفاده می ­کند و وقتی آن­ها را خطرناک ببیند با برگ برنده­ ای مثل حسن روحانی دورشان می­زند. مشخص است که بعد از فتنه 88 هاشمی رفسنجانی از بدنه اجتماعی اصلاحات که به شبه اپوزیسیون­ های نظام تبدیل شده­ اند، سوء استفاده کرده و برای باقی ماندن در قدرت، آن­ها را پیش قراولان خود قرار داده ­است و زیرکانه از راه دور درحال مدیریت ­است. اما چه می شود کرد که خودکرده را تدبیر نیست! و اصلاحات همچنان درحال بازی خوردن­ است.

جدال بر سر ریاست مجلس دهم، بسیار حیاتی و سرنوشت ­ساز است. متأسفانه در دوره ­های گذشته رؤسای مجلس تا حدی مشخص بوده و وجود یا عدم وجود فرد خاصی، تأثیر چندانی بر جریان حاکم کشور و حزب مطبوع خودش نداشته ­است. مجلس دهم از همان ابتدا با التهاب زیادی شروع خواهد شد. گزینه­ ای مانند علی لاریجانی حامیان زیادی از جمله هاشمی رفسنجانی را پشت سر خود دارد و نوید یک رویای ریاست تلخ و دست­ نیافتنی برای عارف می ­دهد.

گزینه اصلاح طلبان در این دوره اوضاعی سخت­ تر از 92 را در پیش رو دارد، او علاوه بر اینکه از حمایت آل هاشمی محروم است، از بد روزگار قبیله هاشمی -که اکثریت راه­ یافتگان به اصطلاح اصلاح­ طلب بهارستان را در اختیاردارند-  لاریجانی را به او ترجیح می ­دهند. روشن است که تفکرات و منش سیاسی لاریجانی و هاشمی رفسنجانی به یکدیگر بسیار نزدیک است و مهمتر اینکه از طرفی حضرت استوانه اعتقادی به اصلاح طلبی ندارد؛ هاشمی کهن سال به انحصارطلبی شهره­ است و بسیار بعید به نظر می­ رسد که در این واپسین روزها با گزینه ای به نام محمد رضا عارف قدرت را با خاتمی تقسیم کند.

با این وجود می­ توان به راحتی یک جنگ سخت را در طیف اصلاح ­طلب پیش­ بینی کرد. اصلاح طلبی با آن همه ادعا یا باید برای بقا زیر پرچم هاشمی رفسنجانی برود و به کارگزاران خدمت کند؛ یا اینکه برای پیروزی بجنگد و سربلندانه استقلال خود را حفظ کند و مجددا گفتمان مطبوع خودش را در جامعه پیاده­ سازد.

نعش نیمه­ جان جبهه موسوم به اصلا­ح طلب به دلیل حمایت از فتنه 88 و افتضاحات به بار آورده و همینطور اتفاقات ناگوار پیش رو، نفس های آخر خود را می­ کشد. امروز خاتمی و طرفداران سبز پوشش بین دوراهی ولایت نامشروع هاشمی برای بقا و حفظ عزت کمرنگشان به واسطه استقلال سیاسی سرگردان مانده­ اند. اصلاحاتی که در 92 با عقب­ نشینی خود از قدرت طلبی سعی داشت از نردبان هاشمی بالا برود تا از چاله­ ای بیرون بیاید، امروز بر لبه چاهی ایستاده است که افتادن در آن مرگ حتمی را در پی خواهد داشت. بیرق هاشمی چیزی از گفتمانی به نام اصلاحات باقی نخواهد گذاشت و امثال خاتمی رویای گفتگوی تمدن­ ها را باید به گور ببرند.

۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۷ ۰ نظر

فریاد پیروزی!

هفتم اسفند را شکست بزرگ احزاب باید دانست و در مقابل، مردم بودند که سرافراز از این انتخابات بیرون آمدند. هفتم اسفند نشان داد که احزاب از داشتن بدنه اجتماعی در سراسر کشور به شدت محروم اند. مردم قبولشان ندارند، یا اینطور هم می توان گفت، کسانی دست حکومت بر سر مردم هستند که از مردم نیستند.

امروز هیچ گروهی نمی تواند ادعا کند که در انتخابات پیروز شده است، دولت از مردم در شهرستان ها شکست خورد، که به تعبیری این موضوع یک « نه » بزرگ و تلخ به سه سال وعده وعید است. در مقابل اصولگرایان نیز شکست بزرگی را در تهران متحمل شدند که نشان از عدم وجود جذابیت کافی در عملکرد آن ها دارد. شاید نبود یک گفتمان مشخص در اصولگرایی این روز ها بر همگان عیان شده است. اصولگرایان در مشهد و نسبتا در کل کشور حداکثر منتخبین مردم را بدست آوردند، اما واقعیت این است که مردم به آنها رای ندادند بلکه نمی خواستند غرب زدگان و خود فروخته های داخلی وارد خانه ملت شوند. خواسته اصولگرایی در افق سیاسی کشور مبهم است.

با پایان انتخابات مجلس دهم در دور اول و روی کار آمدن مجلسی در تقابل با دولت، مناقشات برای ریاست مجلس و تشکیل فراکسیون حداکثری بالا گرفته است. بسیار روشن است که احزاب چپ و راست تنها در صورت تشکیل فراکسیون حداکثری می توانند حرف خود را در این خانه به کرسی بنشانند.

اصلاحات به واسطه 30 نماینده نسبتا شاخص خود در تهران و همینطور برخی از شهرستان ها، از افرادی با تجربه در دهمین خانه ملت برخوردار است. در طیف مقابل، درست است که جریان اصولگرایی اکثریت کرسی ها را در اختیار دارد و همینطور پروژه مجلس دولتی زمین خورده است اما بیشتر آنها تجربه حضوری جریان ساز و فعال در مجلس را نداشته اند و حتی عده ای از مدیران دولتی بوده اند، که اولین تجربه حضور در خانه ملت را دارند.

علی ایحال داشتن فراکسیون اکثریت برای اصولگرایی امری مهم محسوب می شود، چرا که به واسطه آن می توانند علاوه بر اینکه نظرات افراد کم تجربه را تجمیع و جلب کنند، بلکه اکثریت افراد مستقل وارد شده به مجلس را جذب خود و فراکسیون مذکور کنند.

در این جدل ها یک نفر پاشنه آشیل محسوب می شود. فردی که اصولگرایان را رنجانده ولی در بین اصلاح طلبان هم جایگاهی ندارد. با فرض بر اینکه علی لاریجانی  با تمام نا مهربانی هایش در دایره اصولگرایی قرار دارد، وی می تواند نقش به سزایی در تشکیل فراکسیون حداکثری اصولگرایان داشته باشد. لاریجانی به خوبی می داند که برای اصولگرایان ریاست او بر مجلس، نسبت به عارف گزینه مناسب تری است. البته که جریان اصولگرایی می تواند به لطف دخالت علما، گزینه جدیدی را برای ریاست مجلس علم کند، اما این موضوع با نگاه به اصولگرایان راه یافته به بهارستان کمی بعید به نظر می رسد. حال با این وجود که اصلاحات مسندی بالاتر از رییس کمیسیون امنیت ملی را برای لاریجانی در نظر نگرفته است، روشن است که تنها راه باقی ماندن لاریجانی در سطح اول رجال سیاسی جمهوری اسلامی ایران، نزدیکی به جریان اصولگرایی است.

تعدادی از نیروهای لاریجانی به واسطه عدم وجود افراد کارآمد در جبهه مقابل، به لطف لیست اصلاح طلبان به مجلس راه پیدا کرده اند و امروز رکب آن ها به اصلاحات ضربه سخت و مهلکی است. باید این موضوع نیز مد نظر قرار گیرد که در صورت رفاقت مجدد لاریجانی با اصولگرایی، دیگر خودمختاری سابق را نداشته و فضای عملکردی و رویکردی او به شدت محدود می شود.

هفتم اسفند پیام خوش حال کننده ای برای دولت نداشت. مردم به تفکرات دولت 24 خرداد دست رد زدند و صدای این پیشامد برای دولتی ها زنگ خطر است، که سال سختی را برای دولت تدبیر و امید نوید می دهد، سالی که شاید طوفان نامهربانی با وزرا باشد و عمر تفکر موسوم به اعتدال را نیز به اتمام برساند.

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر

گزارش: خانه ای برای همه، از آزادی تا پایداری

از ابتدای انقلاب، 9بار خانه تکانی شده این خانه ملت! و حال مردم در آستانه دهمین انتخاب نمایندگان­شان هستند.اعضای این سرپناهِ ملت  طی این 38 سال، درگیر تلخی و شیرینی­ها، رقابت­ها،  شکست­ها و پیروزی­های فراوانی بوده اند. حال قصد داریم در آستانه دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، خاطرات آن را ورق بزنیم و عملکرد آن را بررسی کنیم.

متن کامل گزارش در ادامه مطلب ...

ادامه مطلب...
۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۰ ۰ نظر

من یک تندرو ام!

اگر این دو سال برای ملت چیزی نداشت اما برای فرهنگستان ادب زحمت را کم کرده بود. دولتی ها هر چقدر که نشان دادند در اصلاح اوضاع اسفناک اقتصاد، بیکاری، معیشت مردم و ... مستاصل اند اما در ساختن کلمات جدید نبوغ فراوانی دارند.

تدبیر، اعتدال، امید، قدرت های جهانی، متوهم، برجام، برد – برد و از همه شگفت انگیز تر تندرو!

تندروی کلید رمزی است که تدبیر صفتان و حامیان بیرونی آن ها کرده های بی نتیجه خود را به آن حواله می دهند. قشری به نام تندرو مسئول است در: مشکلات اقتنصادی، دشمنی امریکا، دبه درآوردن غربی ها و حتی حمله به سفارت رژیم منحوس آل سعود. در این مورد آخر تندرو ها حمله کردند، چون دولت توان محافظت از سفارت خانه هارا ندارد. خودشان کردند که پیراهن عثمان کنند علیه حزب الهی ها!

خود کرده را تدبیر نیست!

با تدبیران امیدوار عموم جامعه را به دو قسمت تقسیم کرده اند، تندرو ها که مشکلات را رقم می زنند و میانه رو هایی که بناست موجبات تعالی کشور را با لبخند هایی در مقابل توهین ها، از جمله جیبوتی رقم بزنند. البته باید اضافه کرد که عده ای نیز در این میان قسم حضرت عباس میخورند ولی دم خروسشان ...

حسن روحانی، ریاست محترم جمهور که دوستداران نظام را بیکار، بی شناسنامه، متوهم می خواند و به جهنم دعوت می کند البته در عین حال دایه دار اصل اعتدال و خود را مبدع آن مفروض می دارد.

ژنرال بیژن زنگنه، وزیر نسبتا محترم نفت که خودخوانده ژنرال شده است. در کارهای نظامی در واقع دستی دارد و آن خودخواندگی را تا حدی اثبات کرده، شاید جز او هیچکس نمی توانست با نزدیک 2000 نیروی نظامی دانشجویان دوستدار انقلاب را طی فرمانی در کسری از ثانیه جمع آوری و کتک بزند.

محمد جواد ظریف الممالک را نیز می توان عنصری میانه رو خواند. وی مصداق بارز میانه روی از دیدگاه رهبری است، چرا که تندرو ها لبخند نمی زنند!

مقام معظم رهبری نیز به زعم خود و نه برای مسئولین دولتی افراد تندرو را به کررات معرفی کرده اند، ایشان در تفسیر این قشر می فرمایند: « برخی دائماً کلمه‌ی «تندروها» را تکرار می‌کنند که منظور آنها جریان مؤمن و حزب‌اللهی است، در حالی‌که نباید جوانان انقلابی و حزب‌اللهی را متهم به تندروی کرد زیرا این جوانان با اخلاصِ تمام و با همه‌ی وجود در میدان حاضرند و هرگاه که دفاع از مرزها و دفاع از هویت ملی لازم باشد، وسط میدان هستند (30/10/94) »

میانه رو ها نیز از نظر ایشان تعریف شده اند: « مقصود آنها از میانه‌رو کسانی هستند که در مقابل بیگانگان، تسلیم و سازش‌پذیرتر هستند (5/12/94) »

امام خامنه ای برخی ها را تامین کننده اهداف دشمن می نامند: « کسانی که در بیرون مرزها تعبیر تندرو را به‌کار می‌برند، مقصودشان جریان وفادار به انقلاب و حزب‌اللهی‌ها است، بنابراین در داخل باید مراقبت شود که با تکرار این تعابیر، هدف دشمن تأمین نشود (5/12/94) » و نظر خود را پیرامون حرکت تند اینطور بیان می کنند: « در مسیر مستقیم ممکن است عده ای تندتر بروند و عده ای هم کندتر، که این اشکالی ندارد (5/12/94) »

با این تفاسیر و با توجه به اینکه رهبری تندروی در مسیر اسلام را بدون ایراد می بینند و آن را چیز بدی نمی دانند امروز هر نیروی محب انقلاب و اسلام با افتخار می تواند خود را تندرو بنامد. چرا که اگر تندروی این است، من یک تندرو ام و ننگ باد بر کسانی که وابستگی به غرب را میانه روی تعریف می کنند.

بازار بزک کردن سه سال است که داغ شده، با امریکا شروع شده و امروز به بدنه انقلابی رسیده است. با کری قدم میزنند و این را میانه روی نشان می دهند، باکری هارا هم سرکوب می کنند و این را نیز اعتدال نشان می دهند. من یک تندرو ام چون می خواهم باکری باشم نه با کری!

 

۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۲ ۰ نظر

غریبه به مردم!

22 بهمن سالروز یک فتح الفتوح واقعیست. سالروز پیروزی خون بر اسلحه. 22 بهمن سالروز پیروزی عزت فقیر بر قدرت غنی است. سالروز خیانت تزویر گران به شاه ملعون، سالروز اخراج بزک کنندگان امریکا، سالروز رانده شدن نفوذی هایی با برچسب ملی گرا. 22 بهمن تیر خلاصی بود بر خود فروختگی ها، ذلت، وابستگی، نوکری ها و شروعی بود برای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.

اما در سی و هشتمین سال از آن بهار پیروزی، هستند کسانی که عزت نمی شناسند، عزت را مصلحت اندیشی می کنند و در شرایطی، سکوت را بر حفظ عزت مصلحت می بینند. کسانی هستند که استقلال کشور را در وابستگی به امریکا می بینند. هستند آن هایی که استقلال را در حضور به اصطلاح دهکده جهانی می بینند و راه نجات بی تدبیری ها و مدیریت ضعیفشان را در بزک کردن و بستن با کدخدا می دانند. امروز با بزک کردن امریکای جنایت کار، هستند کسانی که تنگنای نفوذ را به اتوبانی تبدیل کرده اند. باید گفت که همیشه قرار نیست که یک نفوذی وارد شود، به کررات دیده شده که نفوذی ساخته شده است. خود فروخته های ذلیل تبدیل به موریانه هایی شده اند که امروز از هر دشمنی خطرناک تر و از هر حیوانی ترسناک تر شده اند البته این موریانه ها در عین حال که برای ما خطرناک هستند برای صاحبان خود آنقدر نمی توانند عرض اندام کنند و باید نیروهایی معتمد را با لباس بازرس، روزنامه نگار، خبرنگار، تاجر و ... وارد کنند. لباس آن ها نظامی نیست و قلم دارند به جای اسلحه، چراکه  سپه سالاران اسلام هوشیارند و خواب را خدمتگزاران می بینند. هستند خدمتگزارنی که در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری نفوذی ها را راه می دهند. البته مسلما این موضوع ناخواسته است و از بی تدبیری آقایان نشات می گیرد.

آن تیر خلاص به تزویر، امروز کمانه کرده و به خودمان بازگشته است. امروز در شهرم قوچان، در روز 22 بهمن آن را در بنر هایی عجیب دیدم. بنر هایی با چنین مضمونی " افتتاح 12 پروژه مربوط به راه آهن استان با اعتبار 26 میلیارد تومان توسط دکتر روحانی در دهه مبارک فجر "

اولین سوال این بود، خب اصلا به ما چه؟ مگر در شهر ما راه آهن افتتاح شده که پز آن را ما می دهیم؟ همین اقای دکتر روحانی در سفرش به استان اصلا حاضر شد به شهر یک نگاهی بکند که از افتتاح او برای شهر های دیگر دم می زنید؟ چه سودی از این افتتاح ها یه شهر من رسیده که بنرش باید جلو چشم من باشد؟ چه سودی به جوانان شهر من رسیده؟ چه سودی به دختران دم بخت، به پسران بیکار؟ واقعا به من و شهر من چه ربطی دارد؟؟

البته در نقطه مقابل این امر نیز باید گفت که زمین ها یخ زده شهر به من ربط دارد. آقایان خدمتگذاری را نفهمیده اند! خدمتگذاری از ناحیه مسئول به مردم است نه از ناحیه مسئول به مسئول! به جای اینکه بنر تشکر از رئیس جمهور منتخب را در جایی که اصلا جایگاه ندارد بزنید، بهتر بود یخ های پیاده رو ها را پاک می کردید که مردم در یک رفاه حداقلی در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن شرکت کنند. در بدترین حالت باید رفاه و خشنودی مردم اهم باشد و خوش حالی مسئولین بالادستی مهم. مردم نباید با بی تدبیری های آقایان مسئول سرنگون شوند.

22 بهمن روز راهپیمایی نیست، روز راهی است که باید بپیماییم، روز تجدید بیعت با آرمان های امام راحل است. امامی که بارها خود را خادم مستضعفین نامیده بود نه رهبر جامعه. شما حتی امام را هم نشناخته اید! 22 بهمن 57 روزی بود که نفوذی ها رانده شدند و 22 بهمن 94 روزی است که نفوذی ها با ظاهری جدید وارد شده اند. بعضی ها حتی ریش هم دارند. این ریش دار ها هستند که عکس امام راحل، را حذف می کنند و عکس رئیس جمهوری را به جای او قرار می دهند، که تنها با 0.4 رای بیشتر نسبت به رقبا پیروز انتخابات شد. شما حتی امام را هم نشناختید!

امروز شکوه خاصی بر شهر حاکم بود، شکوهی که باز هم عامه مردم رقم زدند، همان پا برهنگان. همان هایی که با تمام نا ملایمتی ها و بی تدبیری ها نا امیدانه مسئولین را با چشم هایشان روانه می کنند اما برای انقلاب کم نمی گذارند. امروز 3 سال بزک امریکا با مشت هایی آهنین نشات گرفته از ایمان و تقوا از بین رفت.

علی ایحال این نکته باید ذکر شود که ساخت اماکن عمومی به عهده نهاد های حکومتی است اما حفاظت از آن تماما به عهده آن ها نیست، بلکه خود مردم باید رعایت آن ها را بکنند. بنا براین از تمامی مردمانی که یخ های جلو دکان آن ها مراتب آزار عده ای از همشهری هارا فراهم کرده بود کمال تشکر را دارم.

۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۵ ۰ نظر

شجاعت می خواهد نه شجاعت!

تقدیر شدند آنانی که امریکا را برای گستاخی اش در قایق هایشان به زانو درآوردند، تقدیر شدند آنانی که جان بر کف برای عزت ملت قدم برمی دارند و بر سر سفره کنار امریکایی جماعت نمی نشینند و تقدیر شدند آنانی که در راه علم، شهید شدند و البته با مدال شجاعت و لیاقت تقدیر شدند آنانی که:

  1. در برجام شان ضعف های ساختاری بود!
  2. در مخزن آب سنگین اراک، بتن ریختند!
  3. غنی سازی 20 درصد را به 3 درصد نزول دادند!
  4. 19000 سانتریفیوژ را جمع آوری کردند!
  5. فردو را تحقیقاتی کردند!
  6. وعده های نسیه گرفتند!
  7. دست در دست خونین امریکا گذاشتند!
  8. لبخندشان را به امریکا هدیه دادند!
  9. بخشی از تحریم هارا لغو نکردند، تعلیق کردند!
  10. در روز اجرای برجام شان، مجدد تحریم شدیم!
  11. در حضورشان جیبوتی هم به ما توهین کرد!
  12. شنیدند در عربستان به نوجوانان مان تعرض کردند!
  13. دیدند حجاج ما را شهید کردند!
  14. در پیشروی امیر کویت زانو زدند!
  15. با کری قدم زدند!
  16. در نشست شورا روابط خارجی امریکا، از دشمنان درخواست کمک کردند!
  17. کشتی نجات برادران شیعه مان را، به جیبوتی فرستادند!
  18. باعث خرید هواپیما شدند! هواپیمایی که در تمام خاورمیانه تنها سه فرودگاه قابلیت پذیرش آن را دارد!

نامشان را این چنین انتخاب کرده اند، سرداران دیپلماسی!
با مدال شجاعت، لیاقت و بعضی خدمت تقدیر شدند.

تقدیر شدند چون از دشمن غفلت کردند!

سه سال با برجام گذشت، با تدبیران امیدوار در آستانه چهار سالگی اند. انگار هنوز برجام تمام نشده، قهرمان سازی برجامی ها تمام نشده، فتح الفتوحات ساختگی تمام نشده.

پس مردم چه می شوند؟

چه موقع قرار است مردم را هم بازی دهید؟

۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۴۸ ۰ نظر

برجام، قفل است، کلید نمی شود

تحریم، سانتریفیوژ، رونق، اعتدال، رکود، کلید، قفل، معیشت مردم، دیوار ترک خورده، وین، کری، ظریف، افراطی، فرجام، برجام.

کلیدواژه هایی که دو سال از عمر ملت صرف آن شده است. این دو سال با وعده هایی زیبا از رونق و گذشتن از رکود که بعضا به ادعا نیز مبدل می شد، گذشت. وعده ها یا به تعبیری ادعاها هر بار در بخشی از مسیر برجام توسط حسن رئیس جمهور تکرار می شد و امروز خوش حالیم چرا که برجام به فرجام رسید.

روز اجرای رفع تحریم ها فرا رسیده است. می خواهند با رفع تحریم ها رونق و گشایش اقتصادی که قبلا صورت گرفته است را مجددا انجام دهند و این باعث مسرت احاد مردم است. ظاهر امر نوید یک روز خوب را می دهد، روزهایی بدون تحریم، ترس، جنگ و یا هر چیز دیگری که می توان به برجام ربط داد.

رونق و گشایش اقتصادی به طور مستقیم با معیشت مردم در ارتباط است و به لطف برجام و تلاش های ظریف کری با واردات، این وضع بهتر هم می شود، اما برجام کلید قفل های اقتصاد نیست. برجام در این دو سال قراری برای رفع تحریم ها یا تمدید وعده های دولت بود بنابراین همان آحاد مردم متوجه شدند که برنامه دولت، رونق و گذشتن از رکود نیست، برجام است. حسن روحانی بعد از هر بخشی از توافقات پیام تبریک می داد، از وعده های عملی اش می گفت اما طولی نمی کشید که مردم در باطن امر چیزی جز یاس و ناامیدی را نمی دیدند. وعده هایی که گشایشی در آن نبود و به سفره ها نمی رسید چون برجام کلید قفل های اقتصاد نیست.

مردم به این رسیده اند که گشایشی نخواهد بود مگر اینکه همتی باشد که توان داخلی را تقویت کند و به آن تکیه کند، تولید را اهمیت دهد، حتما که نباید همت باشد... دولتی ها در این دوسال مشکلات را در فرهنگ، محیط زیست و حتی راه نیز به برجام حواله می دادند در صورتی که توجه به تولید داخلی کلید قفل ها بود نه برجام. این جوانان هستند که گشایش اقتصادی را رقم می زنند و آن را خود به سفره می برند، جوانانی که هر از گاهی با چوب افراطی گری سرکوب می شوند کلید قفل های بی تدبیری ها هستند.

آل اعتدال بیش از این امید و اعتماد مردم را خدشه دار نکنند و به جوانان و سرمایه های این مرز و بوم توجه کنند چرا که برجام کلید قفل های اقتصاد نیست.

از زحمات بی وقفه تیم متدین، انقلابی و عزیز هسته ای متشکریم. آنانی که ظریفانه با کری های غربی کنار آمدند و تمام تلاش خود را کردند که شادی را حتی برای لحطاتی و روزهایی هر چند کاذب برای مردم به ارمغان بیاورند.

مسعود رشید

27 دی 1394

۲۷ دی ۹۴ ، ۱۱:۰۲ ۰ نظر

ژنرال بی ستاره!

نفت هم سه نرخی می شود، بدین معنی که در یک جایگاه قمیت دولتی باشد و در جایگاه خیابان پایین تر به خاطر جایگاه به روز تر، قیمت آن دو برابر باشد. یعنی اگر شما جایگاهی بزنید و در آن یک کافی شاپ نیز راه بیاندازید و یا حتی اگر اپراتور جایگاه به جای مرد سیبیل دار روعنی یک زن آرایش کرده باشد، می توانید قیمت بنزین جایگاهتان را هر چقدر که میخواهید مشخص کنید و آن را به مردم بفروشید. قانونی بفروشید!

نکته مبهم این است که چطور این بنزین در بین جایگاه ها تقسیم می شود و به چه قیمتی قرار است تقسیم شود و همینطور آن جایگاهی که بنزین را می فروشد متغلق به کدام آقا زاده است.

بر همگان مثل روز روشن است که وزارت محترم نفت به مدیریت ژنرال زنگنه هیچ توفیقی در دیپلماسی نفتی خود نداشته است.

با حضور این ژنرال بی ستاره در جلسه اخیر اوپک نیز توفیقاتی حاصل نشد و شنیده هایی به گوش رسید که عربستان سعودی بعد از قطع فروش نفت داعش به ترکیه میزان تولیدات نفت خود را افزایش داده است. عدم کارکرد وزارت نفت در دیپلماسی بین المللی نفتی بر همگان عیان است.

نکته قابل توجه، جایگزینی این شکست های دیپلماتیک و درماندگی ژنرال است که چطور باید جبران شود.

شاید کمتر کسی فکر کند که وی بخواهد فشار ناشی از سو مدیریتش را به مردم بیاورد، اما در واقع دولت و وزارت نفت کما فی السابق در این دو سال به فکر مردم نیستند. از گرانی بنزین و ازاد سازی قیمت حامل های انرژی بگیر تا افزایش قیمت بلیط های قطار و هواپیما.

در این موضوع نیز ژنرال مذکور به واسطه این طرح سه نرخی می خواهد با گرفتن پول بیشتر از مردم درامد نفتی خودش را بالا ببرد. اما راهکاری بهتری نیز وجود دارد، استغفا بیژن زنگنه.

استعفا وی منجر می شود که به پرونده او در موضوع کرسنت رسیدگی شود و در طی چنین اتفاقی پول بی زبان مردم که ناشی از محکوم شدن در پرونده کرسنت است، از خزانه خالی نمی شود و شاید با آن حجم ارز مشکلات اقتصادی وزارت نفت حل شود.

کی این دولت می رود؟!

مسعود رشید

سوم دی ماه 1394

۰۳ دی ۹۴ ، ۱۴:۵۴ ۰ نظر

لذت های منتهی به مرگ

شاید امروز یکی از به یاد ماندنی ترین روز هایم باشد. امروز روزی بود که اولین نشریه ملی جامعه اسلامی دانشجویان در تمام ایران اسلامی منتشر شد. البته که برای این امر دوستان بسیاری زحمت کشیدند و من تنها مسئول شورا سردبیری بودم. کار، کار بزرگی بود و بسیار لذت بخش با تمام سختی هایش.

در این میان لازم است از دوستانی که در این امر بی دریغ کمک کردند نیز نام ببرم.

حسین زینلیان: دبیرکل جاد. برادری بزرگتر که بی دریغ حمایت کرد و بی دریغ مشاوره داد و تمام تلاشش را کرد که نشریه بیرون بیاید

حبیب قادری: قائم مقامم، قوت قلبی است این پسر برای من، از کارش و مسرش زد و رفت تهران برای پیگیری های انتشار نشریه. بعضی از کار هایش فراموش نشدنی است

جسین اخگرپور: معاون مالی اتحادیه، معرکه است و بس. رایزنی های مالی و چاپ خانه را او لطف کرد و انجام داد

ابراهیم وکیلی گندمانی: معاون اجرایی دبیرکل، ساکت و ارام اما بسیار با ذوق. طراح کمکم نکرد و بد قولی کرد اگر ابراهیم نبود در هیچ حالت تشریه منتشر نمی شد. کارش را بلد است

علی ناصری و علی عرب: از دوستان نزدیکم هستند با تمام مشغله ای که داشتند لطف کردند برای نشریه مطلب آماده کردند

خانم اثنی عشری: معاون نشریاتم، خدا خیرشان دهد زحمات بسیاری کشیدند برای شماره اول بنده این الطاف را فراموش نمی کنم

اما از این ها که بگذریم امروز سایت جادنیوز که بنده سر دبیر آن هستم بر حسب مسئولیتم بعد از نزدیک به یک ماه دوباره راه اندازی شد. خبر خوبی بود چون جادنیوز برای تشکل در عین بی ارزشی بسیار مهم است.

این روز نسبتا خوب در اخر که در راه شهرستان بودم جذاب تر نیز شد. اتوبوس در حال چپ کردن بود و من نیز با ابراهیم وکیلی تلفنی صحبت می کردم. ناخداگاه خنده ام گرفت.بی دلیل،

لاستیک جلو اتوبوس ترکید اما چپ نکرد

خداراشکر

94/7/29

۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۱:۱۷ ۱ نظر