در چنین روزی خبر اعدام یکی از موثر ترین عناصر دوران طاغوت، نخست وزیر امیر عباس هویدا منتشر شد. اینکه هویدا که بود و چه کرد در این بریده جایی ندارد،البته من هم تخصصی در تاریخ نگاری ندارم. بدون شک زندگی هویدا، مدل مدیریتی او و همچنین مرگ او هر یک جای بحث مفصلی دارد. حتما به پاس خیانت های دوران پهلوی به ایران و ایرانی نه یکبار که صد بار باید مسئولین مقصر آن رژیم را اعدام کرد اما هستند کسانی که در دوران جمهوری اسلامی نان می خورند ولی از هویدا هم لیبرال ترند. روایت است که همین هویدا خرداد سال 46 که پیکان در ایران شروع به تولید کرد، از جهت حمایت از تولید ملی برای سفر های غیر اداری و شهری از پیکان استفاده می کرد. در عجبم که چطور معاون رئیس دولت امید و تدبیر، جناب ترکان صاحب جمله جاودانه "قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قرمه سبزی و آبگوشت بزباش را نداریم" لیبرال تر از هویداست!
مرگ نخست وزیر یک سبک فکری خطرناک برای جمهوری اسلامی را هویدا کرد که هم اکنون گریبان گیر شده است. اینکه چه کسی ترور را انجام داده آنقدر مهم نیست. اینکه کدامیک از بین صادق خلخالی یا هادی غفاری اسلحه را چکانده اند هیچ اهمیتی ندارد، آن مسئله نگران کننده، آن نگرش خطرناک، افراط و تفریط است. جمهوری اسلامی به پاس عیب هایی که در ساختار دارد در کش و قوس تصمیمات شخصی، مدیریت می شود. یک رئیس جمهور یا رئیس مجلس، حتی سخنگوی یک وزارت خانه با یک اظهار نظر نسنجیده می تواند کشور را وارد مشکلات کند بدون آنکه از طرف کسی مواخذه شود. خطوط کلان مدیریت کشور به راحتی دور زده می شود و هر کس باب میل خودش این کشتی را چپ و راست می کند. عدم تحقق برنامه های توسعه گواهیست بر خود محوری آقایان مسئول در مدیریت مملکت اسلامی!
این ساختار معیوب، فضای تصمیم سازی کشور را شبیه یک مرداب کرده است که هر حرکت آقایان به چپ و راست، باعث فرو رفتن مردم در مشکلات می شود. خلخالی و غفاری هر دو نمونه هایی از افرادی هستند که در افراط، افراطی تر از همه و در تفریط هم افراطی تر از همه پیش قراول بودند. مدل اعدام یا به تعبیری ترور هویدا نشان دهنده یک افراط گرایی عجیب در ابتدای انقلاب اسلامی است. همان کسانی که پونز زدند، به دنبال دیوار کشیدن بودند و از اسلام جلوتر راه می رفتند بر روی هویدا هم زودتر از موعد اسلحه کشیدند و اجازه ندادند سر موقع حکم اسلام اجرا شود. امروز که سال ها از آن التهابات اوایل انقلاب گذشته غفاری مدافع فتنه 88 است و خلخالی هم فدایی منتظری و حامی خاتمی بود. انگار نوعی بیماری است که هر فرد افراط گری روزی به کند روی دچار می شود و این افراد هیچ وقت سر جایشان خودشان نیستند، یا جلوتر می دوند یا عقب تر می ایستند. افراط و تفریط در مواقع متعددی برای جمهوری اسلامی مشکلات زیادی را ایجاد کرده است!
حسن روحانی هم با توجه به برخی مواضع شاذ در اوایل انقلاب از جمله بحث ایشان در مجلس با شهید چمران وزیر دفاع وقت، در خصوص اعدام و قطع حقوق و مزایای نیروهای ارتش رژیم طاغوت؛ در تندروی و کندروی دستی بر آتش دارد. یا جلو تر الله اکبر می گویند یا عقب تر آزادی را فریاد؛ خط اعتدال را هیچ وقت رعایت نمی کنند. عاملی که سیاست خارجه را هم به بن بست کشانده همین است، تکلیف برای هیچکس مشخص نیست، در خارج کسی وا دادگی را باور می کند چون سبز پوشان با قدرت سفت گرفته اند، هر چقدر هم تا الان لج کرده اند و به سوریه نرفتند، باز کسانی طوری رفتار کردند که طرف سوری توقع دیدن رئیس دولت ایران در دمشق را نداشته باشد.
در همین مسئله اخیر نیز این مردم بودند که قربانی افراط و تفریط آقایان شدند، آن اوایل که اصلا کرونا را منکر بودند، بعد از ترس کرونا حضرت مستطاب حاضر نبودند که جلسه بیایند؛ بماند که منت می گذاشتند که هفته ای یکبار جلسه تشکیل داده اند؛ بعد تر ماجرا سر قم شکسته شد و پس از آن هر کس التماس کرد که آقا قرنطینه کنید، زورشان به در های حرم های مطهر رسید. تفریطی تر از این داریم؟! گفتند خب اگر نمی توانید کنار بکشید نظامی ها مدیریت کنند، برآشفته شدند اصلا نظامی ها را در جلسات ستاد ملی راه ندادند! ترسشان که از کرونا ریخت و در جلسات روزانه شرکت کردند هم لفاظی را به عمل ترجیح دادند، هر شنبه را به عادی کردن شرایط وعده می دادند؛ ورودی شهر ها را بستند غافل از اینکه باید خروجی شهر ها را می بستند تا کسی در جاده ها نباشد، بسیار کسانی را دیدم که در وسط جاده ها باز گردانده می شدند! روز 13 فروردین (طبیعت) مقتدرانه نگذاشتند کسی از خانه خارج شود، اما شانزدهم یعنی سه روز بعد دستور فعالیت صنایع دادند. در این سه روز کرونا تمام شد؟! هنوز شیب ابتلا به کرونا نزولی نشده طوری رفتار کردند که انگار مردم وضعیتی عادی را سپری می کنند و مردم را بر سر کار ها و خیابان ها آوردند.
هر جا بحرانی در جمهوری اسلامی ایجاد شده نتیجه افراط گرایی یا تفریط گرایی است! اگر زنجیره ای قتل کردند یا دیوار های سفارتی را فتح، یا جلو امیر فلان کشور کوچک حاشیه خلیج فارس زانو زدند همه اش در افراط و تفریط از خطوط مبرهن انقلاب اسلامی است. بازیگوشی ها و لج بازی ها و تک محوری آقایان بیش از هر دشمن خارجی برای کشور بحران سازی کرده است. اگر ساختار ها تقویت شوند، تغییرات افراد اینقدر کشور را بهم نمی ریزید و این امر بدون شک باعث ثبات اقتصادی و سیاسی می شود. ثبات امنیتی به پاس دلاور مردان سبز پوش همیشه وجود دارد.
دلخوشی های کمی در این سال ها وجود دارد، اصلا شاید طلسم شده ایم که اینقدر روزگار بد می گذرد، هرچند که از اوضاع ما بدتر هم زیاد وجود دارد. همین ساعت های آخر ظاهر کمتر کسی شیرین کامی را روایت می کند، خوشی هایمان کوتاه و زودگذر!
اینکه نمی توانیم از روز مره مان لذت ببریم دو جنبه داخلی و خارجی دارد، جنبه خارجی اش مسئولین بی تعهد و بی حیایی هستند که از نجابت مان سو استفاده کرده اند و می کنند، پاسخ سوال های مارا نمی دهند، کاهل اند، کم کارند، پررو هستند و در شرایطی که ما همکاری می کنیم، آن ها این را نمی فهمند که این همکاری ها کمی از سر ناچاریست، این خوب نیست، نمی شود به این همکاری ها بالید، این نتیجه درک تلخ مردم است از مسئولین بی لیاقت، نمی فهمند که ما هر کار می کنیم تا بتوانیم کمی شرایط را قابل تحمل کنیم!
جنبه داخلی هم ناشی از بی هنری خودمان است، ما چندین سال است که در پس پرده تاریک زندگی مان پنهان می شویم، پنجره را می بندیم و برای رسیدن به روشنایی هم تلاشی نمی کنیم! شاید حس نمی کنیم که فراز و نشیب ها باید در یک زندگی معمولی باشد! اینطور نیست که چون مشکلات زیاد شده ما غیر طبیعی زندگی می کنیم، نه! مشکلات بیشتری هم هست که ما به آن ها دچار نیستیم، مردم عراق سراسر دنیایشان مشکل است، اما زندگی را همانطور که هست پذیرفته اند و جلو می روند! به امید روزهایی که آفتاب گرم تر بتابد...خوشی ها در زندگی کوتاهند و زودگذر، این رسم تمام شیرینی های این دنیاست، هنر ماست که بتوانیم آن را ماندگار کنیم، با آن ها زندگی کنیم و مسیر روز مره مان را خودمان تغییر دهیم! در چنین حالتی حتی دیگر روز مره گی هم نمی کنیم! دنیایی قشنگ تر داریم با اهدافی که پیشروی ماست ...
آن بهترین، آن مقتدایی که واقعا توانسته دنیای خودش و مردمش را تغییر دهد، زیبا کند و هدف های پیشرو را نشان دهد و آن قله های بعدی و بعدی را هم فتح کند، آن به نظرم امام (ره) است، آن حضرت «آقا» است. وقتی مشکلات این انقلاب را از همان اول میشماریم، تعدادش از دست درمی آید، اما او و فرزند صالحش توانستند ادامه دهند و ادامه می دهند تا خیانت دوستان تمام شود، تحریم ها بگذرد، دشمن خسته شود و ما بر بالای قله عزت و اقتدار بایستیم و تمدن نوین اسلامی مان را رونمایی کنیم. دنیا همین است، سختی زیاد و فرصت کمی برای امید به آینده وجود دارد، شاید روزی دست پر قدرتت را ترور کنند، قطع کنند اما باید جوانه زد، رشد کرد و به آن رزونه روشنی خیره شد!
این روز ها که وارد حرم می شوم، فضا بسیار غمگین است، خالی از زائر، بدون صدا، ظاهرا بی روح اما واقعا پر از معنویت، همه مشکل دارند و اینجاست که منیت ها از بین می رود، در این نا امیدی ها مزه توسل چیز دیگریست! فضا واقعا پر از معنویت است، نه در حرم، هر جایی که دلداده ای باشد این نجواها و التماس های زیر لب شنیده می شود. شمس الشموس مایه دلگرمی همه ماست، اوست که کریم است و به ایران اسلامی ما کرامت را اعطا کرده، اوست که دستگیر ماست و اوست که ملجا درماندگان است و مظهر امید و محبت!
همین ساعت های پایانی سال 98، همین روز های بعد از ترور حاج قاسم سلیمانی، روز های مبارزه با کرونا، پیش رو را می بینم! زادروز همسرم را جشن گرفتیم، 28 اسفند هر سال تجدید روحیه است برای شروعی دوباره در سالی به امید رونق، چه در تولید چه در اشتغال و چه در هر چیزی که حضرت «آقا» می فرمایند. باید پیشروی کنیم، برای حرکت باید روحیه داشته باشیم و برای آن باید دلخوشی هایمان را بهانه حرکت کنیم. این تولد همسرم شیرینی بسیار دارد، خستگی یک سال با این خوشحالی و خوش شانسی خانوادگی که به نو شدن و بهار متصل است، در می آید.
امید یعنی همین! ما در سخت ترین شرایط یک زندگی عادی و طبیعی را داریم، نه بد بخت ترین هستیم و نه خوشبخت ترین، نه چشم آبی ها خوشبخت ترین اند و نه رو سیاهان آفریقایی بد بخت ترین، در شلوغی دهلی هم زندگی هست، عشق هست و امید جریان دارد. همه اش بسته به انتخاب نوع نگاه ما به زندگی است، می شود فردی را انتخاب کرد، با او زندگی کرد و لذت برد، و می شود هم فردی را انتخاب کرد، زندگی نکرد، زجر کشید و با شلیک به آن خاتمه داد. تفاوت زندگی نجفی با بقیه همین نگاه به زندگی است. سیل آمده یکی ناله کرد یکی با امید برای کمک دوید، به داد سیستان، لرستان و گلستان رسید، دیگری غم فراق حاج قاسم گوشه گیرش کرد، آن یکی دست روی شاسی گذاشت و با امید دست سنگینی به صورت دشمن گذاشت. زندگی ما همین است، باید دقت کنیم به کدام سمت نگاه می کنیم، پس پرده تاریک یا رو به پنجره و در تلاش برای گشودن دنیای جدید!