انتخابات یازدهمین دورهی مجلس شورای اسلامی شاید یکی از پرهزینهترین و پرحاشیهترین انتخاباتها در تاریخ بعد از انقلاب باشد. وجه اختلاف انتخابات سال ۷۶ و ۸۸ با ۹۸ گستردگی جبههی نفاق است. در انتخاباتهای گذشته صرفا یک گروه سیاسی بهانه را سر چوب میکرد و علیه حکومت و حاکمیت میبافت و میدوخت! اما در این دوره هر دو گروه سیاسی علم نفاق را به سقف آسمان کوباندند. مجلس یازدهم ماحصل زحمات جوانان بصیر است، نه سیاستهای کذایی پیرمردهای محافظهکار! آن کسی که نه خام عدالتخواران و شعارزدگان انقلابی میشود و نه مفتون عافیتطلبان عصابهدست، حتما در خط #عمار است که چم و خم سیاست این روزها را میفهمد. ما جوانان، خوب فهمیدیم که لیست سهمیهای، کجای داستان است و نیز فهمیدیم شعارهای انقلابی، از کدام سمت، لیست را میکشد. اصلح کیست. صالح مقبول کجاست و ریشهی عدالتخواهی کاریکاتوری امروز از کجا آب میخورد! سالهای اخیر، زمانی که هر دو گروه شاخص سیاسی کشور متوجه شدند که حتما باید لیست واحد داشته باشند و بهشکل گروهی در انتخابات شرکت کنند، معالاسف کسانی از پستوی احزاب بیخاصیتشان به دنبال فرد اصلح و غیراصلح میگشتند! این بازی نخنما! همان موقع هم برای پرهیز از اتحاد، بهانه سر نیزه میکردند و برای جبههی انقلاب، دایهی عزیزتر از مادر میشدند. ما البته موافق هر نوع وحدتی نیستیم ولی در سیاست، تحقق وحدت ایدهآل، امر آسانی نیست؛ لذا تا از چیزهایی، منهایی، منیتهایی و منممنمهایی کوتاه نیاییم، هرگز وحدت حاصل نمیشود. رهبر انقلاب با صداقت تمام پایان این ماجرا را رقم زدند؛ «به نظر بنده اینجور میرسد که چون یکایک افراد را ممکن است نشناسیم، خود بنده هم وقتی این فهرستها را میآورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمیشناسم اما اعتماد میکنم به آن کسانی که اینها را معرفیکردهاند و نگاه میکنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرفی کردهاند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدمهای متدین، مؤمن و انقلابیای هستند، به حرفشان اعتماد میکنم و به فهرست آنها رأی میدهم؛ اگر دیدم نه، کسانی که این فهرست را دادهاند کسانی هستند که به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمیت نمیدهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیر آمریکا است، به حرفشان اعتماد نمیکنم...». حتی با وجود آنکه «ممکن است سعی ما به نتیجه نرسد و غلط انتخاب کنیم، عیبی ندارد؛ خدای متعال از ما قبول خواهد کرد، چون کار خودمان را کردهایم، تلاش خودمان را کردهایم.» تمام! سال ۹۸ هم فاصلهی عمیق منظومهی فکری ایشان نسبت به «خود عمارپندارهای زمانه» بیش از پیش نمایان شد. عجیب است! آقایانی که هر ساله دورههای چند صد میلیونی تبیین ولایتفقیه و بررسی آراء و نظرات ولیفقیه برگزار میکنند، چهطور میشود که اینقدر از نظرات رهبر حکیم ما دور هستند؟! چهطور میشود که ذرهای از نگاه رهبری در امورات آقایان مهر به پیشانیچسبانده دیده نمیشود؟ اصلا چهطور میشود که مردم، مسیر را بهتر از این آقایانی که هر از گاهی حضورا پای نصایح رهبر معظم انقلاب هستند، تشخیص میدهند؟ این منش خطا از کجا نشأت میگیرد؟! جذابیت قدرت، چشم برخی را کور کرده وگرنه امکان ندارد که مواضع اظهر من الشمس حضرتآقا را کسی اینطور نادیده بگیرد. در روز انتخابات به استفاده از تمام پتانسیل رأی در شهرهای بزرگ اشاره کردند و مخصوصا تهران را مثال زدند که حتما به سی نفر رأی بدهند! فراتر از این، همچنان که چند خط قبل نیز آوردم، رهبر فرزانهی ما میگویند؛ «به لیست اعتماد کنید...». واقعا کدام جریان بودند که لیستهای در سایه و سرشار از منیت و همراه با منهای عقل و بعلاوهی منیت رو کردند؟! چه کسی تأکید داشت که خودتان را مدیون خون شهدا نکنید و اگر به فلانی شک، ولو شک از سر نفسپرستی دارید رأی ندهید؛ در صورتی که نهاد قضائی مملکت تمامی اتهامات واردشده را رد کرده بود؟! این فاصلهی نظری بین علمدار انقلاب و آنهایی که از عدالت میخورند یا دم از استقامت و پایداری میزنند دقیقا چهقدر است؟ مبیّن است که عدهای انقلاب اسلامی و نظرات امامین انقلاب را دستمایهی سیاستهای خود میکنند. این سوء استفادهها با قرآن سر نیزه کردن عمروعاص تفاوت چندانی ندارد! خودتان را هم فریب ندهید و آن پیشانی از مهر داغ شده را هم متر و معیار قرار ندهید! عمروعاص هم همین بود! حرف علی علیهالسلام را طوری روایت میکرد که به زعم خودش بود! #علی را آنچنان تصویر میکرد که خود میپسندید. این فاصلهی نظری و عملی بین برخی از سیاسیون ظاهرا انقلابی، آش را خیلی شور کرده است. سر بر آوردنها عوض سر به زیر بردنها که بلای امروز ما شده، محصول همین شلمشوربایی است که آقایان ریشدار از انقلابیگری ساختهاند. مسیر انقلاب اسلامی، هم میسر است و هم در خطر. پیرمردهای خستهی وامانده، ایضا جوانان پر از شور اما کمبهره از شعور، آب ندیدهاند، وگرنه شناگرهای ماهری هستند. اساسا مشکل با هاشمی رفسنجانی چه بود؟! همین الان مشکل ما با حسن روحانی از کجا نشأت گرفته است؟! جز مقابلهی علنی با نظرات بزرگان؟! مگر مشکل ما با احمدینژاد بر سر چیست؟! حسن روحانی نمایندهی رهبر انقلاب در شورایعالی امنیت ملی که ژست ولایتمداریاش در سالیان دورتر، چشم عالم و آدم را کور کرده بود، مگر غیر از این است که وقتی آب دید، مسیر خلاف جریان را انتخاب کرد؟! این غش کردن به چپ و راست و در آغوش این و آن بودن برای اینکه خودتان «آقا» باشید، عاقبتش «رحم اجارهای» بودن است که نطفهی نفاق را پرورش میدهد. مخالفت غیر خصمانه با این نظر یا آن سخن حکمتآموز خیرخواه اول جامعه، لزوما اقدامی ضد ولایتفقیه نیست اما در صورت تکرار و اصرار، قطعا به آن خواهد انجامید. مخصوصا که اگر خط و ربطتان از اول طور دیگری باشد و الان طوری دیگر! عاقبت اینچنین سیاستورزی، یک #قهرمان را بیرون نمیدهد. نهایتا «مذبذب سیاسی» را ایجاد خواهد کرد که هر دوره میتواند بازی بخورد، بازی بدهد و طبق سودای قدرت، معشوقهاش را انتخاب کند. اگر «دیاثت سیاسی» سر خم کردن جلوی غرب و آمریکاست، این «تذبذب سیاسی» هم خود نوعی #دیاثت است. در این بهانهجویی برای حذف این و آن، برای حضور به هر قیمتی در انتخابات، فقط و فقط میتوان سودای قدرت را دید و بس! اینکه امام راحل عظیمالشأن فرمودند؛ «پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»، گزافه نیست که آقایان زیر پا میگذارند. آری! برای این است که «رحم اجارهای» نشوید...