اشک تمساح بر پیکر مرحوم!

اکبر هاشمی رفسنجانی عصر روز 19 دی ماه در میان حیرت مردم از دنیا رفت. با نهایت تأسف و تأثر هاشمی رفسنجانی که بخش زیادی از عمر خود را صرف بیرون راندن محمدرضا پهلوی از کاخ های سلطنتی کرده بود؛ در آخر تقدیرش طوری رقم خورد که در یکی از همان کاخ های شاهنشاهی فوت کرد. مبدع تکنوکراسی در دوران پس از انقلاب اسلامی و ایجادکننده خوی اَشرافی گری در دولت جمهوری اسلامی، در آخر دور از مردم و مسئولان و فرزندان، در کاخ محمد رضا پهلوی درگذشت. فوت ایشان آنقدر شوکه کننده بود که حتی صدا و سیما هم نتوانست استراتژی درستی را اتخاذ کند و این نهاد انقلابی با دعوت عجولانه از افرادی خاص، آتشی میان مردم ایجاد کرد. به لطف سیاست های اشتباه، هاشمی رفسنجانی که پس از فتنه 88 همه چیز را باخته بود و اندک آبرویی برایش باقی نمانده بود، فارغ از تمامی کرده هایش به خوبی تطهیر شد و در این فضای غبار آلود یک شبه آنقدر بزرگ شد که گویی نظام چه عنصر مؤثری را از دست داده است. این سر و صداهای بیخودی، دشمن را به خوبی هوشیار کرد و در روز تشییع جنازه هرکس جرات کرد که هرطور می خواهد زیر تابوتش بر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بتازد. مسلماً خدمات هاشمی رفسنجانی فراموش نخواهد شد؛ و هر انسان آگاهی قدردان آن زحمات خواهد بود اما نباید فراموش کرد که وی صرفاً حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی همراه و همگام دوران نهضت اسلامی بوده است نه بیشتر.

 مراسم تشییع جنازه ایشان نیز باشکوه برگزار شد و امت قدردان و بصیر حزب الله اجازه ندادند که پیکر هاشمی رفسنجانی روی دوش دشمنان و فتنه گران تشییع شود. فریاد می زدند و تأکید می کردند که «اینهمه لشکر آمده به عشق رهبر آمده» و این نشان از بصیرت نیروی پایِ کار انقلاب بود. اگر از اداهای فرزندان هاشمی رفسنجانی (حرکات و علامت های فائزه و همینطور حواشی مهدی در داخل آمبولانس) فاکتور بگیریم، یک عده بسیار قلیل هم بودند که با شعارهای کهنه و پوسیده سعی در سوء استفاده از جمعیت امت حزب الله داشتند. شاید 200 نفر هم نمی شدند آن هایی که شعار می دادند «وصیت هاشمی، حمایت از خاتمی» و البته همه شان هم دوربین ها را بالا می آوردند تا بلکه ابراز وجود کنند. هر انسان عاقل و روشنی می داند که همین خاتمیون بودند که در اوایل دهه 80 با تمام توان سعی کرده بودند که هاشمی رفسنجانی را به لجن بکشند. زمانی که هاشمی رفسنجانی نفر 30 ام تهران در انتخابات مجلس ششم شده بود را هنوز کسی فراموش نکرده است!!

فرزندانی که هاشمی رفسنجانی را طعمه کردند!!
 پر واضح است که هاشمی رفسنجانی را فرزندانش برای انقلاب تمام کردند. ضربه ای که شخصیت او از مردم خورد به دلیل حمایت های بی دلیلش از فرزندانش بود. اینکه بگوییم هاشمی رفسنجانی فتنه گر بود شاید چندان دقیق نباشد، اما مسلماً به واسطه حمایت و دخیل بودن در فتنه به واسطه فرزندانش مقصر بوده است. هاشمی رفسنجانی را فرزندانش طعمه استفاده گرگ های انگلیسی و آمریکایی کردند.
 پس از فوت ایشان به عقیده نگارنده محسن و فاطمه هاشمی رفسنجانی با توجه به اینکه آرام و متین تر هستند با حضوری مؤثر در فضای سیاسی با توجه به اعتقادات اصلاح طلبانه خودشان سعی می کنند راهی را بروند که پدر سعی کرده بود برود؛ در عین حال که عقاید اصلاح طلبانه دارند اما تلاش خواهند کرد که به نظام کمک کنند، در دایره نظام تعریف می شوند و مواضع علیه انقلاب اسلامی نخواهند گرفت. اما فائزه و مهدی فضا را بازتر می بینند و دیگر شخصی به نام اکبر هاشمی رفسنجانی دست و پای آن ها را نخواهد بست لذا به مراتب از گذشته رادیکال تر شده و اقدامات ساختار شکنانه بیشتری انجام خواهند داد. با فوت هاشمی رفسنجانی چاله ای که این دو برای خود کنده بودند، تبدیل به چاه شده و به احتمال زیاد با توجه به مواضع سیاسی و سوابقشان به زودی در این چاه خواهند افتاد. طولی نخواهد کشید که این دو فرزند ناخلف حد و مرز خودشان را با جمهوری اسلامی به صورت کاملاً مبرهن مشخص خواهند کرد و بیش از پیش به بد خواهان انقلاب اسلامی پاس گل خواهند داد. یاسر هاشمی رفسنجانی نیز کما فی السابق در همان امورات اقتصادی خواهد ماند و سعی خواهد کرد  در راه ثروت اندوزی و کاخ نشینی فرزند خلفی برای پدر باشد.

شطرنج با گرگ های گرسنه!!

فوت هاشمی رفسنجانی به عنوان بزرگترین حامی حسن روحانی، بزرگترین و سنگین ترین ضربه ممکن را به او زده است. اینکه به واسطه فوت این حامی قدرتمند از کاهش رأی روحانی سخن بگوییم، درست نیست اما بازی های انتخاباتی کاملاً تغییر کرده است. روحانی یکه و تنها در میان اصلاح طلبان افتاده و هر کس تا بتواند آن را با توجه به مشکلات پیش رو برای انتخابات، خواهد دوشید. روز قبل از فوت هاشمی رفسنجانی، ابوالفضل شکوری عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در خصوص رفتار اصلاح طلبان با روحانی به فارس گفت: « نظر شخصی‌ام را می‌گویم. چون اصلاح‌طلبان باید در این مورد جلساتی را برگزار کنند، که اگر بنا داریم از روحانی برای سال 96 حمایت کنیم، شرط و شروط بگذاریم یا خیر؟ اما نظر شخصی بنده این است که حمایت از دکتر روحانی این دفعه مشروط باشد، در انتخابات 92 ایشان تعهد اسمی به اصلاحات نداشت، ولی وعده‌های سیاسی به مردم و اصلاح‌طلبان در تبلیغاتش داده بود که تاکنون به آنها عمل نکرده است. » این بدین معنی است که روحانی برای بدست آوردن ریاست جمهوری و حمایت آقایان اصلاح طلب باید پیش از انتخابات حداقل 4 دانگ دولتش را بفروشد. خاتمی منزوی کاملاً اتفاقی و به لطف فوت هاشمی رفسنجانی عرصه را باز تر از گذشته برای چانه زنی با روحانی می بیند و این شرایط علمدار اعتدال را سخت خواهد کرد؛ چرا که با توجه به عملکرد ضعیف دولتش اگر رای نیاورد حداقل به دلیل سابقه تاریک تاریخی باید به کلی فراموش شود و اگر رأی هم بیاورد باید 4 سال بسوزد و بسازد. طرح «آشتی ملی» خاتمی در همین راستا است و او سعی دارد با بازگشتن به اغوش انقلاب از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرد و این دفعه ضربه ای کاری تر به نظام اسلامی وارد کند. «آشتی ملی» کلاه گشادی است که اگر دولت حواسش نباشد به زودی بر سرش می رود. خاتمی در حال حاضر بزرگترین دشمن روحانی برای انتخابات است.

چه کسی بر تخت هاشمی رفسنجانی خواهد نشست؟!
 هر عقل سلیمی می داند که آل هاشمی و کارگزاران حاضر نیستند زیر بیرق خاتمیون سینه بزنند؛ بنابراین باید سریعاً یک پدر معنوی رو به روی خاتمی علم شود و نگذارد که او به تنهایی میدان داری کند. سخنرانی آقای ناطق نوری در روز هفتم فوت هاشمی رفسنجانی گمان این را که ایشان جانشین احتمالی آن مرحوم باشند قوی تر می کند؛ اما آل هاشمی به خوبی میداند که ناطق نوری به هیچ وجه با هاشمی رفسنجانی قابل قیاس نیست، ناطق نوری هیچ وقت نظام را فدای هم حزبی ها و فرزندانش نخواهد کرد و البته بعید هم به نظر می رسد که درایت و شجاعت کافی را در برخورد با اصلاح طلبان تندرو داشته باشد. از طرفی روحانی برای مدیریت جریان هاشمی رفسنجانی شخص بسیار مناسبی است؛ او آنقدر که هاشمی رفسنجانی حاشیه ساز بود، حاشیه ساز است و در سخنرانی ها هم بسیار بی پروا عمل می کند. از همه جهت به کارگزارانی ها می خورد. از همه مهمتر رفیق گرمابه و گلستان هاشمی رفسنجانی نیز بوده است. این نکته قابل توجه است که روحانی حداقل برای این دوره انتخابات نمی تواند پدریِ جریان اشرافیت طلب را ایفا کند؛ چرا که گفتمان نحیف اعتدال از هم خواهد پاشید و تجربه تلخ دوران کارگزاران روی رأی او تأثیر منفی بسیاری خواهد گذاشت. با این اوصاف اینطور به نظر می رسد که آقایان سعی می کنند ناطق نوری را به اندازه ای که بتوانند انتخابات را پشت سر بگذارند، بزرگ خواهند کرد و به او پر و بال می دهند و بعد از انتخابات و ریاست جمهوری حسن روحانی با استفاده از قدرت اجرایی رئیس جمهور و تقویت دوستداران هاشمی رفسنجانی در بدنه دولت، مجدداً خاتمی را سر جایش خواهند نشاند و روحانی زمامداری امور اصلاح طلبان را می کند.